مرد مقدس -زن مقدس اززبان یک دوست
دلتنگیها ودلنوشته های احسان برای فرزان
عاشقانه های دل برای بهترین معشوق دنیا

آیا کسی می داند مرد مقدس کیست ؟

 

مرد مقدس مردی است که چهره زیبا ندارد سیرت زیبا دارد مدیریت بحران و شادی دارد .

 

مرد مقدس از لحاظ شخصیتی محکم است در کنار مرد مقدس زن مقدسی هست که فقط چشم

 

به مرد مقدس دارد در پستی و بلندی های زندگی صبورانه در کنار او قرار دارد 

 

مرد مقدس مردی است عادل به اندازه توانش به اندازه محیط پیرامونش عادل است

 

مرد مقدس مترجم است مثل زن مقدس اما آیا می دانید ترجمه چی ؟ مترجم احساس زن

 

مقدس بدون کوچک ترین پرسش از زن مقدس و زن مقدس هم مترجم است مترجم مردانگی

 

و روحیات مرد مقدس.......  

 

زن مقدس نجیب است و بالاترین لذتش خانمی کردن برای مرد مقدس است و شعارش این

است :

مردم که تو باشی زن بودن خوب است از میان تمام مذکر های دنیا کافیست فقط اسم تو در

 

میان باشد نمی دانی برای تو خانم بودن چه کیفی دارد

 

زن مقدس تنها سه چیز دوست دارد :

 

دست مرد مقدس (با این مفهوم ) : که اون دست از برای زن بخاطر زن در حال فعالیت است

 

قلب مرد مقدس : بهترین موسیقی زندگی اش که دوست دارد هر شب و روز بشنود

 

شونه های مرد مقدس: که وقتی سرشو گذاشت رو شونه هاش و هق هق گریه رو سر داد شونه

 

هاش تکون نخوره و بعد اون دستش رو بگذاره رو سر زن مقدس و همراه با نوازش بهش بگه

 

نگران نباش تو منو داریا

 

زن مقدس از نگه داشتن عکس مرد مقدس خوشش نمی اید و تنها دوست دارد عکس دست

 

های او را داشته باشد......

 

 

زن مقدس وجود من

 

دلم می خواهد زن باشم!

 

تقدیم به همه زنان و مردان ، چه روشن ضمیر و آگاه

 

چه دربند و اسیر افکار سیاه ....

 

تقدیم به همه ...

 

چه آنهائی که می دانند ، چه آنهائی که نمی دانند ...

 

آنهائی که اقرار می کنند و آنانی که انکار .... سین . جیم

 

من به زنِ وجودم افتخار مي کنم

 

دلم می خواهد زن باشم... یک زن آزاد... یک زن آزاده

 

من متولد می شوم، رشد می کنم

 

تصمیم می گیرم و بالا می روم.

 

من گیاه و حیوان نیستم. جنس دوم هم نیستم.

 

من یک روح متعالی هستم؛ تبلوری از مقدس ترین ها !

 

من را با باورهایت تعریف نکن ! بهتر بگویم تحقیر نکن!

 

من آنطور که خود می پسندم لباس می پوشم

 

قرمز، زرد، نارنجی ، برای خودم آرایش می کنم گاهی غلیظ

 

می رقصم- گاه آرام ، گاه تند،

 

می خندم بلند بلند بی اعتنابه اینکه بگویند جلف است یا هر چیز دیگر...

 

برای خودم آواز می خوانم حتی اگرصدایم بد باشد و فالش بخوانم،

 

آهنگ میزنم و شاد ترین آهنگ ها را گوش می دهم،

 

مسافرت میروم حتی تنهای تنها ...

 

.حرف می زنم، یاوه می گویم و گاهی شعر،

 

اشک می ریزم! من عشق می ورزم...... من می اندیشم...

 

من نظرم را ابراز می کنم حتی اگر بی ادبانه باشد و مخالف میل تو،

 

فریاد می کشم و اگر عصبانی شوم دعوا می کنم...

 

حتی اگر تمام این ها باآنچه تو از مفهوم یک زن خوب در ذهن داری مغایر باشد.

 

زن من یک موجود مقدس است؛

 

نه از آن ها که تو در گنجه می گذاریشان یا در پستوقایم می کنی

 

تا مبادا چشم کسی به آن بیفتد.

 

نه بدنش و نه روحش را نمی فروشد،حتی اگر گران بخرند.

 

اما هر دو را هر وقت دوست داشته باشد هدیه می دهد؛

 

به هرکه بخواهد، هر جا

 

زن من یک موجود آزاد است.

 

اما به هرزه نمی رود.

 

نه برای خاطر تو یا حرف دیگری؛

 

به احترام ارزش و شأن خودش.

 

با دوستانش، زن و مرد، هر جایی بخواهد می رود،

 

حتی به جهنم!

 

زن من یک موجود مستقل است.

 

نه به دنبال تکیه گاه می گردد که آویزش شود،

 

نه صندلی که رویش خستگی در کند

 

و نه نردبان که از آن بالا برود.

 

زن من به دنبال یک همسفر است،

 

یک همراه، شانه به شانه.

 

گاه من تکیه گاه باشم گاه او.

 

گاه من نردبان باشم ،

 

گاه او.

 

مهر بورزد و مهر دریافت کند.

 

زن من کارگر بی مزد خانه نیست

 

که تمام وجودش بوی قورمه سبزی بدهد

 

و دست هایش همیشه بوی پیاز داغ؛

 

که بزرگترین هنرش گلدوزی کردن و دمکنی دوختن باشد.

 

روزهابشوید و بساید

 

و عصرها جوراب ها و زیر پوش های شوهرش را وصله کندـ

 

زن من این ها نیست که حتی اگر تو به آن بگویی کد بانو!!!!

 

در خانه ی زن من کسی گرسنه نیست ،

 

بچه ها بوی جیش نمی دهند،

 

لباس ها کثیف نیستند و همیشه بوی عطر غذا جریان دارد؛

 

اگر عشق باشد، اگر زندگی باشد!

 

زن من یک موجود سنگیِ بی احساس و بی مسئولیت هم نیست؛

 

ظرافتش، محبتش، هنرش،فداکاریش ، شهوتش و احساسش را آنگونه

 

که بخواهد خرج می کند؛ برای آنهایی که لایق آن هستند.ـ

 

زن من تا جایی که بخواهد تحصیل می کند، کارمی کند،

 

در اجتماع فعال است و برای ارتقاء خویش تلاش می کند.

 

نه مانع دیگران می شود و نه اجازه می دهد دیگران اورا از حرکت بازدارند.

 

گاهی برای همراهی سرعتش را کم می کند

 

اما از حرکت باز نمیایستد.

 

دستانش پر حرارتند و روحش پر شور؛

 

من یک زنم ...

 

نه جنس دوم...

 

نه یک موجود تابع...

 

نه یک ضعیفه ...

 

نه یک تابلوی نقاشی شده،

 

نه یک عروسک متحرک برای چشم چرانی،

 

نه یک کارگر بی مزد تمام وقت،

 

نه یک دستگاه جوجه کشی.

 

من سعی می کنم آنگونه که می اندیشم باشم ،

 

بی آنکه دیگری را بیازارم...

 

فرای تمام تصورات کور،

 

هنجارهای ناهنجار، تقدسات نامقدس!

 

باور داشته باش من هم اگر بخواهم می توانم خیانت کنم،

 

بی تفاوت و بی احساس باشم،

 

بی ادب و شنیع باشم،

 

بی مبالات و کثیف باشم.

 

اگر نبوده ام و نیستم ،

 

نخواسته ام و نمی خواهم.ـ

 

آری؛ زن من عشق می خواهد و عشق می ورزد،

 

احترام می خواهد و احترام می کند.

 

من به زن وجودم افتخار می کنم،

 

هر روز و هر لحظه ...

 

من به تمام زنان آزاده وسربلند دنیا افتخار می کنم

 

و به تمام مردانی که یک زن را اینگونه می بینند

 

و تحسین می کنند

 

آری؛ زن من عشق می خواهد و عشق می ورزد،

 

احترام می خواهد و احترام می کند

 

 

 

 

 

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

پنج شنبه 30 شهريور 1392برچسب:, :: 19:41 ::  نويسنده : احسان

درباره وبلاگ

این وبلاگ برای کسیکه عاشقانه دوستدارش بودم وهستم هنوز!!!!وتمام وجودم ازآن اوشد راه اندازی شد. برای اوقاتیکه درکنارش نیستم ودلتنگش میشوم برایش مینویسم.ومیگویم که ان لحظات راکه درکنار ت نیستم ومحبتم رانثارت بنمایم بازهم دلتنگ توام ،قدم به دنیای مجازی بگذاروبدان که عاشقانه دلتنگ دیدارتو ام .بی بهانه بگویم نوشتن را دوست دارم بخاطر تو ای صدف زندگانی ام. اماافسوس ...که مرا شکست... من وباورهایم را... آنقدری که فکرمیکردم مرادوست دارد وبرایش ارزش دارم... نداشتم!!دوست داشتن من سبب گشت تا که....... اومرا به رایگان به غروری کاذب بفروشد... حرمتها شکسته شد ....وبی تردید برای شکستن حرمتها بدان شکل پشیمانی به همراه داشته است... حال آنچه که مانده است...یک دل شکسته ودنیایی غریب مانده است! دنیایی رنگین ازخاطراتیکه باهم داشتیم وارزوهاییکه دوست داشتم با هم به انهابرسیم ... شاید از احساسیکه من درقلب وتمام وجودم به او داشتم هیچگاه بحقیقت به یقین نرسید.شاید میگفت که دوست داشتن من را ازاعماق قلب به یقیین وباور رسیده است... اماگمان میکنم که .... فرزانه ام من به حال وهوای همان روزهای عاشقی اینجا می آیم وعاشقانه بازهم ازاحساسم مینویسم!!!!چون تمام دنیای احسانت بوده ای وهنوزهم آن اولینی !!!...این روزها وشبها وسال به سالی که برمن بگذشت با این باور که نبودنهایمان کنارهم باورشدنی نیست برمن بسیارسخت بگذشت... هنوزهم باورم نمیشود که چگونه رفتارشد با این دل احسانت...
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دلتنگیها ودلنوشته های احسان برای فرزان و آدرس ehsanofarzan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 31
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 31
بازدید ماه : 1192
بازدید کل : 234293
تعداد مطالب : 248
تعداد نظرات : 64
تعداد آنلاین : 1

دریافت کد موزیک

وبسایت جامع یکتاتک